خدایا! قلبم تشنه نور و عشق توست. هر روز به افکار و آرزوهایم بیا، به رویاها و خندهها و
اشکهایم بیا، از سر رحمت در فراموشیهایم پدیدار شو. به عبادتم، به کار، زندگی و مرگم بیا.
خدایا! از سر لطف و عشق با من باش!
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و ان وقت
به جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
«گفته بودی که چرا محو تماشای منی و آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی »
به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."
به آتش گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم."
وقتی معلم گفت : عشق چند بخشه ؟
یه بار دستم رو از بالا تا پایین آوردم و با خوشحالی گفتم :
یک بخش
ولی وقتی تو رو شناختم فهمیدم عشق سه بخشه :
عطش دیدن تو شوق با تو بودن اندوه بی تو بودن
اگه یه وقت دیدی تو یه جایی نشستی
که تاریکه و از در و دیوارش خون میاد
و همش در حال تپیدنه
اصلا نترس
چون توی قلب منی...
در اول صفحه همگان نام نویسند
من گمشده ی عشق توام نام ندارم
زندگی دو نیمه ی سیب است :
نیمه ی اول در انتظار نیمه ی دوم
و
نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول!
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
ساعتها رو به روزها گره می زنم و روزها رو به شبها می بافم.
همه لحظات تنهائی ام رو تو صندوقچه خاطرات می ذارم و اونو می بندم.
می خوام خاطراتم رو هدیه کنم به آینده، آینده رو هدیه کنم به زندگی،
زندگی رو هدیه کنم به عشق و عشق رو هدیه کنم به تو!
و تو رو ... تو رو به اون کسی هدیه می دهم که به لیاقتش ایمان داری.
دوستش داری و دوستت داره شاید بیشتر از من.
آره اگر دوست داشتن تو گناه بود پس من گناهکارترین بودم.
همه نهی کردن منو از این عشق و دوری از عشقت رو می خواستن.
ولی من واستادم . بدون پناه بدون یاور.
دوست داشتم تو اولین قطرات اشکم درک می کردی
اون چیزی رو که تو وجودم بود.
دوست داشتم تو تمام نا باوری ها و
تمام بایدها و نباید ها باور می کردی دردی رو که
روزها،ماه ها و حالا دیگه سالها ،
گوشه این دل پنهون کردم و با تمومه خاموشیم
بفهمی که تو دلم غوغایی برپاست.
با همه بچگیم ، نگاهمو ذره ای از وجودت بدونی.
دوست داشتم بدون التماسم نوشته هامو بخونی.
دوست داشتم...
خدایا...
خوشبختش کن با هر کی که خودش می خواد .
شاید وقتی خوشبخت شد یاد من بیفته که تنها آرزوم خوشبختیش بود .
یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم.
سریع از کنار مرداب دور شدم.
حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم
و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده...
تو آمدی و گلی در کویر زندگی روئید .... چه نعمت بزرگی !
صدایت را بر روی زخمهایم میکشی ... چه مرهم عزیزی !
وحشت فرداهای بی تو را به دوش خویش میکشم ... چه بار سنگینی !
آن گونه خود را به وجودت وابسته کرده ام که هیچ کودکی بر مادر خویش چنین وابسته نیست ... چه اعتراف عظیمی !
دوستت دارم بیش از هر آنچه در دنیاست ... چه حس زیبایی !
جز تو هیچ کس با من نیست ...
جز تو هیچ کس در من نیست ...
من از ریاضیات تنها همین را میدانم ..." من منهای تومساوی صفر "
تقدیم به زیباترینم مهربانترینم...
اگه کلمه دوستت دارم قیام علیه بنده های میان من و توست
اگه کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست
اگه کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین کننده قلبهاست
اگه کلمه دوستت دارم پایان جدایی هاست
اگه کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگه کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد می زنم.......
دوســتـــت دارم
عشق یعنی رهایی
عشق یعنی بخشش بدون توقع
عشق یعنی حضور دائمی در لحظه ها
عشق یعنی دیدار در میعاد گاه دل
عشق یعنی پذیرش خود وهستی
عشق یعنی لذت دائمی وابدی
عشق یعنی مرحبا گفتن به کائنات
عشق یعنی پرواز دل وروح یکجا
عشق یعنی وحدت هستی
عشق یعنی جسارت وشهامت
به راستی نمی دانم این تقدیر من است
یا سرنوشت توست !
که این گونه دیواری از جنس فاصله
بین نگاهمان
بین کلاممان
و بین دست هایمان جدایی افکنده است
دیرگاهی ست
صدای تپش قلبت
شوق زیستن را
در من نیفروخته
و ترنم صدای مهربانت
سرود هستی را
با من تکرار نکرده ست
اینک من در انتظارم
در انتظار همسرایی با باد
همنوایی با برگ
هم نشینی با سبزه
و همدلی با مهتاب
من در انتظارم
در انتظار مخمل چشم هایت
لطف کلامت
شوق نگاهت
گرمای سوزان سلامت
و احساس قشنگی که
با تو بودن در من ایجاد می کند
اری . من همان همیشه منتظر
در قصه های تو هستم
با من بخوان
و با من بمان
برای همیشه
عشق من منو ببخش
عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود
جوینده عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت اشکار گردد
هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود
کاش قلبم درد تنهایی نداشت ..
چهره ام هرگز پریشانی نداشت ..
برگ های آخر تقویم عشق ..
حرفی از یک روز بارانی نداشت ..
کاش می شد راه سرد عشق ...
را بی خطر پیمود و قربانی نداشت ...
مریم حیدر زاده
آرزو می کنم اشک های تو باشم......
درون چشم هایت متولد شوم
روی گونه هایت زندگی کنم
و روی لبهایت بمیرم...
فرا رسیدن نوروز باستانی را به ملت آریایی ایران تبریک میگویم.
سالی پر از مهر و محبت را برایتان آرزومندم.
التماس به خلق حقارت است
اگر برآورده شود منت است
اگر برآورده نشود ذلت است
التماس به خداوند شجاعت است
اگر برآورده شود حاجت است
اگر برآورده نشود حکمت است
نمیخوام بگم که دوستت دارم...
چون منکه اصلا دوستت ندارم...
بلکه من عاشقتم...
چقدر سخته هر لحظه با تو بودن اما از تو دور بودن...