امشب از درد نالیدم کاش می دانستی بیش از آنکه درد جسمم را بیازارد روحم را در هم می شکند.
امشب به اندازه تمام ثانیه های عمرم بر تو بر خویش و بر تنهائی و چشمان بارانی ام که در انتظار ماندند گریستم.
کاش بودی و دست های تنهایم را می فشردی و من سر بر سینه مهرت می گذاشتم تا بغض و ناباوری ام را برای همیشه به گور فراموشی بسپارم