...:::: پلک تر عشق ::::...

میگویم که گفته باشم این مطالب از خودم نیست. با اجازه نویسندگان آن، اونارو اینجا میذارم...

...:::: پلک تر عشق ::::...

میگویم که گفته باشم این مطالب از خودم نیست. با اجازه نویسندگان آن، اونارو اینجا میذارم...


رندی را گفتند : درد بی درمان چیست؟

گفت : غم عشق...

پرسیدند : غم عشق چگونه طاقت فرسا شود؟

گفت : در فراق یار...

گفتند : فراق یار چگونه جلوه گری کند؟

گفت : با آه جگر سوز.

پرسیدند : جانکاه تر از غم عشق و فراق یار وسوز جگر؟

گفت : آن است که عاشق از ابراز عشق به معشوقش درماند.

گفتند : چه سازد عاشقی که به این درد مبتلا ست؟

گفت : تنها بماند و بسوزد و بسازد...

پرسیدند : حاصل سوختن و ساختن؟

گفت : مرگ جان و حیات جسم . . . بمیرد قبل از آنکه بمیرد.

گفتند : چگونه؟

گفت : درموت جسم فانی شود و روح باقیست..

اما عاشق سینه سوخته ناتوان را روح بمیرد و جسم در حیات

پرسیدند : اگر فی الحال خرقه تهی کند؟

گفت : جاودانه در بهشت خواهد ماند.

گفتند : نقری که برازنده سنگ مزارش باشد؟

گفت :

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد شد


( چالژ )